مروری بر زندگی و آثار آهنگ ساز فیلم امیلی Yann Tiersen

 

مثل یک جمله ساده؛ مثل یک کلمه

 

سعید کمالی دهقان؛ همشهری ماه؛ تیر ۱۳۸۵


موسیقی اغلب فیلم های آمریکایی را آهنگ سازانی هم چون جان ویلیامز نوشته اند و همه جای فیلم، موسیقی است که به شما می گوید چه طور فکر کنید و چه احساسی داشته باشید. در صحنه ای ترسناک، صداهایی رعب انگیز و در صحنه ای عاشقانه، نغمه ای رمانتیک به کار می برند، اما من به سخن بودلر نویسنده فرانسوی معتقدم که می گوید دغدغه هنرمند باید این باشد که آ   ن چه را که احساس می کند ، تشریح کند و نه آن چه را که می بیند .

زبیگنیف پرایزنر آهنگ ساز فیلم های کیشلوفسکی

 

روزی ژان پیر ژونه ،کارگردان  فیلم سرگذشت شگفت انگیز و باورنکردنی املی پولن ، در اتوموبیلی نشسته بود که یکی از آهنگ های یان تیرسن را از رادیو شنید؛ خوشش آمد و سریع با هنرمند جوان هم وطنش تماس گرفت؛ اما آهنگ ساز جوان اهل بریتانی، سرش شلوغ بود و داشت آلبوم جدیدش را تنظیم می کرد. هم نمی توانست پیش نهاد وسوسه برانگیز ژان پیر ژونه را رد کند و هم زمان زیادی برای تنظیم آهنگ فیلم نداشت. در نهایت، قطعاتی از آلبوم های قبلی اش را انتخاب کرد و چندتایی هم قطعه جدید نوشت. نتیجه خوب از کار در آمد و قطعات انتخابی آن قدر با سرگذشت شگفت انگیز املی پولن جور در می آمد که انگار تیرسن قبل از آشنایی با ژونه می دانست قرار است برای فیلمش آهنگ بسازد. موسیقی فیلم املی پولن هم بیش از یک میلیون نسخه فروش کرد و همه را شگفت زده کرد.
نقش موسیقی تیرسن در موفقیت فیلم ژونه (با توجه به فروش بیست و یک میلیون پوندی آن) انکار ناپذیر است. موسیقی ساده فیلم املی ورق را برای آن دسته از موسیقی دان هایی که پیچیدگی و ابهام را از الزامات موسیقی خوب می دانند، بر می گرداند و با جسارت تمام اثبات می کند که برای نوشتن یک موسیقی خوب، چندان نیازی هم به سمفونی های پرزرق و برق و ده ها نوازنده قهار نیست.


با سازهای معمولی و گاه دور از ذهن هم می شود به همین سادگی موسیقی انسانی نوشت. ذوق می خواهد و کمی جسارت. موسیقی یان تیرسن در این فیلم برای آن ساخته نشده است که به شما بگوید چه احساسی داشته باشید و چه طور فکر کنید؛ برعکس، موسیقی فیلم تلاش می کند تا آن گوشه ای از احساس املی، شخصیت اصلی فیلم را که تصاویر از توصیف آن عاجزند، تشریح کند و نبودش خلا عظیمی در شناخت او ایجاد می کند.
والس املی پولن که تم اصلی فیلم را تشکیل می دهد، به سه فرم نوشته شده است. ویژگی فرم اول، آن اجرای پر رنگ آکاردئون است که بیش تر از دیگر قطعات به گوش می رسد و به فیلم حسی فرانسوی می دهد. قطعات هیچ وقت آن جا نرفته ام ، عصر جشن ، نه به این سادگی از آلبوم جاده آبشارها انتخاب شده اند و قطعه اصلی آلبوم والس هیولاها هم با همین نام در فیلم به کار رفته است

.
روزهای غمناک از قطعاتی است که چندین ساز مختلف آن را اجرا کرده اند، و آهنگ های مختلفی هم از آلبوم فانوس دریایی و مفقود انتخاب شده. تنها قطعه موسیقی فیلم املی که تیرسن آن را نساخته، آهنگی است رومانتیک مربوط به سال 1931 به نام گناه کار که اغلب در آن رستورانی پخش می شود که املی در آن جا کار می کند. پیانو، کاریون، بانجو، ماندولین، گیتار، هارپسیکورد، ویبرافون، آکاردئون، گیتار باس وملودیکا از سازهایی است که او برای موسیقی این فیلم استفاده کرده. موسیقی فیلم بیش تر یک موسیقی فرانسوی است؛ چرا که برای ساخت آن از ملودی های محلی و ملی فرانسه استفاده شده است و بعضی از سازهایی که برای اجرای آن به کار رفته، فرانسوی است. موسیقی این فیلم حسی دارد میان بی خیالی و حس مالیخولیایی. حس بی خیالی و بی تفاوتی موسیقی فیلم، حزنی در بردارد که آدم را یاد دنیای تنهای انسان های زمان امروز می اندازد، انسان هایی که ساعت های بی شماری را تنها به سینما می روند، تنها قدم می زند و تنها در گوشه کافه ای در محله مون مارت پاریس مشغول نوشیدن یک لیوان قهوه اند و این جمله معروف فرانسوی را به ذهن می آورد که آری، زندگی همین است!


یان متولد 23 ژوین 1970 است. زیاد اهل درس خواندن نبود، اما پس از یاد گرفتن ویولون، پیانو و رهبری ارکستر، استعدادش را نشان داد و در کنسرواتوار محلی شاگرد نمونه شد. می گوید: من به کنسرواتوار می رفتم و برایم کلی مزایا داشت. البته زیاد حرفه ای نبود، اما باعث شد چیزهایی را بشنوم که ممکن بود تا آخر عمر هم به گوشم نرسد. بعد از آن، برای چند گروه ساز زدم و به کنسرت های متعددی می رفتم. خلاف فضای کلاسیک سال های هشتاد منطقه رن ، از موسیقی راک خوشش آمد و شیفته گروه هایی چون استوگز و ژوی دیویژن شد، در مورد این گروه ها می گوید: کارهاشان کاملا غریزی بود. موسیقی می نواختند بی آن که به تکنیک توجه داشته باشند؛ فقط از آن لذت می بردند. همین روزها بود که برای چند نمایش نامه و تاتر موسیقی نوشت و عضو چند گروه راک محلی شد، اما اولین فعالیت جدی اش در موسیقی، برمی گردد به سال 1995 که مصادف بود با انتشار اولین آلبومش به نام والس ِ هیولاها . تیرسن در این آلبوم بیش تر قطعاتی را که از قبل برای نمایش نامه ها و تاترها نوشته بود استفاده کرد. اوکار دوم خود را سال بعد ارایه داد و اسمش را گذاشت: جاده آبشارها . اما هیچ یک از این دو آلبوم مورد توجه منتقدان قرار نگرفتند تا این این که آلبوم فانوس دریایی را در سال 1998 منتشر کرد و شهرت خوبی هم برایش به همراه داشت. قطعه تک فام این آلبوم ساخته دومینیک اِی بود و با اقبال خوبی روبه رو شد و شبکه های رادیویی آن را مرتب پخش کردند. آلبوم بعدی او به نام همه چیز آرام است در 23 مارس 1999 منتشر شدکه ریتم نسبتا متفاوتی داشت و بیش تر راک اند رُل بود. یان تیرسن تا سال 2001 و قبل از موفقیت موسیقی فیلم املی پولن ، در فرانسه به خوبی شاخته  شده بود. تا آن زمان برای چند فیلم هم موسیقی ساخته بود. اریک زونکا قطعاتی از آلبوم جاده آبشارها را برای شروع فیلم زندگی رویایی فرشتگان که برنده جشنواره کن هم شد، استفاده کرد. موسیقی فیلم آلیس و مارتین ساخته آندره تشینه و آهنگ فیلمی از کریستین کریر نیز از آثار تیرسن جوان است، اما تنها پس از فیلم سرنوشت شگفت انگیز املی پولن بود که آوازه جهانی پیدا کرد و برای برگزاری کنسرت به کشورهای متعددی رفت. یان تیرسن داشت روی آلبوم پنجم خود به نام مفقود کار می کرد که ژان پیر ژونه به او تلفن کرد و به او پیش نهاد هم کاری داد. یان تیرسن وقت کمی داشت، اما توانست با انتخاب قطعاتی از آلبوم های قبلی و آلبوم در دست کارش و نوشتن چند قطعه جدید، اثر خوبی به جای بگذارد.
او برای آلبوم مفقود که بیش تر اکسپرسینونیستی بود، از هنرمندانی چون دومینیک اِی دعوت به هم کاری کرد و از ارکستر سمفونیک وین نیز استفاده کرد. یان تیرسن بعد از فیلم املی در سال 2003 برای فیلم بدرود لنین! ساخته کارگردان آلمانی ولفگانگ بکر موسیقی ساخت و جدید ترین آلبومش را دو سال بعد در سال 2005 منتشر کرد و آن را بازیافته گان نامید. او در این آلبوم از صدای خوانندگانی چون لیزا فریسر ، جین بیرکین و دومینیک اِی استفاده کرده است و با انتخاب نام بازیافتگان گویی آن چه را که در آلبوم پیشین خود گم کرده بود، بازیافته است. تیرسن هم اکنون در پاریس زندگی می کند و ترجیح می دهد برای خودش کار کند و زیاد درگیر موسیقی فیلم نشود. او در این رابطه می گوید: من زیاد به این کار مایل نیستم. می خواهم آزاد باشم و ازقبل مشخص نباشد که چه کاری قرار است انجام بدهم. کارگردان از این کار خوشش نمی آید و من هم دوست ندارم که کسی برایم خط و مشی تعیین کند . تیرسن معتقد است همه می توانند موسیقی بسازند. او می گوید: هر کسی می تواند با توجه به امکاناتش کاری بکند. به دیگران گوش ندهید و تلاش تان را بکنید. با کمک نرم افزارهای موسیقی آلبومی درست کنید. وسایل تکنیکی و نرم افزارهای آن چنانی آن قدرها هم اهمیت ندارند. امروزه با کامپیوتر همه چیز در دست رس است و هیچ مرزی نیست، همه مردم می توانند موسیقی بسازند، عجله کنید.


موسیقی یان تیرسن بر گفته ازتم های فولکلور و موسیقی ملی فرانسه است. علاقه خاص او به آکاردئون و سازهای محلی به آهنگ هایش روح و حس فرانسوی می دهد و آدمی را یاد موسیقی های خیابانی و کافه های فرانسه می اندازد. سادگی موسیقی  اش فریبنده است؛ چرا که خلاف ساختار ساده آهنگ و سادگی گوش فرا دادن به آن، پیچیدگی ای در احساس آن نهفته است.
تیرسن را از این جهت با آهنگ ساز مینیمالیست معروف فیلم پیانو یعنی مایکل نیمن مقایسه می کنند، تا جایی که به او لقب  مایکل نیمن فرانسوی داده اند. او خود در این رابطه می گوید: از کارهای اولیه مایکل نیمن خوشم می آید، او با انرژی دیگری به سراغ موسیقی کلاسیک رفته و موسیقی اش بیش تر به راک نزدیک است، اما به هر حال فکر نمی کنم که موسیقی ما آن قدرها هم به هم نزدیک باشد. بیش تر قطعات تیرسن کوتاه و ساده اند. او خود می گوید: قطعات من کوتاه اند، چون دوست ندارم تِم هایم را توسعه بدهم. وقتی یک ملودی به ذهنم می رسد، دلم می خواهد همان طور دست نخورده بماند، برای همین یا آن را تکرار می کنم یا به همان مقدار که هست نگهش می دارم و اگر غیر از این باشد همانی می شود که می گویند: موسیقی برای موسیقی.
ایده ای داری و آن را به حداکثر ممکن طول و بسطش می دهی، ممکن است این روش هم جواب بدهد اما من اهلش نیستم. برای من ملودی مثل یک جمله ساده است یا حتی یک کلمه و من نمی دانم چه طور باید یک کلمه را تشریح کرد. برای همین ترجیح می دهم همان طور بماند و دستش نزنم.


او در باره موسیقی فیلم معتقد است: من نمی توانم قطعه ای بنویسم که از قبل گفته باشند با صحنه ای جور در بیاید که دختری در آن گریه می کند. به من چه مربوط که دختری گریه می کند. من شاید یک قطعه ای نوشته باشم برای یک لحظه غم انگیز؛ این قطعه به هر حال متعلق به احساس من است و خدا را چه دیدید، شاید با آن صحنه هم جور در بیاید.


منبع : سایت شخصی تیرسن گاردین، نوامبر 2005

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ب.ظ

بسیار زیبا و مفید بود.ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد